کد مطلب:298571 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

علی در حضور پیغمبر


پیغمبر اسلام در خانه نشسته بود كه ناگهان در باز شد و علی سلام كرده در حضور آن حضرت نشست.

در اینجا راوی حدیث خود علی (ع) است كه می گوید: پیغمبر كه مرا دید خندان شد و فرمود:

«ما جاء بك یا اباالحسن؟ حاجتك!»

(ای اباالحسن به چه منظوری آمده ای؟ حاجتت را بیان كن!)

علی (ع) گوید: از آنجا كه رسول خدا (ص) ابهت مخصوصی داشت من نتوانستم حاجتم را بگویم و سكوت كردم.

پیغمبر كه چنان دید خود به سخن آمده فرمود:

«لعلك جئت تخطب فاطمه»؟

(شاید به خواستگاری فاطمه آمده ای؟)


عرض كردم: آری.

بر طبق نقلی به دنبال همین گفتگوی مختصر، پیغمبر اسلام با این ازدواج موافقت فرمود، و موضوع مهریه و بحث مقدمات عروسی عنوان شد ولی بر طبق نقل دیگری كه صحیحتر به نظر می رسد علی (ع) گوید:

پیغمبر فرمود: یا علی! پیش از تو مردان دیگری هم به خواستگاری او آمده اند ولی من گاهی كه با خود فاطمه این مطلب را در میان نهاده ان چنین احساس كرده ام كه موافق نبوده و روی خوشی نشان نداده است، اینك تو در جای خود باش تا من بازگردم!

پیغمبر برخاست و به درون خانه و پیش فاطمه رفت، فاطمه جلو رفته عبای پدر را از دوشش برداشت و نعلیهای او را به كناری گذارد و پیش روی پدر نشست، رسول خدا (ص) سربلند كرده فاطمه را صدا زد، و با جمله ی «لبیك لبیك یا رسول الله» پاسخ دخترش را شنید.

سپس فرمود:

ای فاطمه! علی بن ابیطالب كسی است كه بخوبی، نزدیكی و فضیلت و سابقه ی اسلامش را می دانی، و من از پروردگار خود خواسته ام كه تو را به همسری بهترین خلق خود و محبوبترین آنها در پیشگاه او درآورد، و اكنون وی به خواستگاری تو آمده، آیا نظر تو در این باره چیست؟

فاطمه سر به زیر انداخت و چیزی نگفت: اما مانند دفعات قبلی هم آثار ناراحتی در چهره اش دیده نشد، رسول خدا (ص) هم دیگر چیزی نگفت و همان سكوت را نشانه ی رضایت او دانسته و برخاست و گفت:

«الله اكبر سكوتها اقرارها»!

و به دنبال آن جبرئیل نازل شد و دستور انجام این ازدواج فرخنده و میمون را از طرف خدای تعالی به پیغمبر ابلاغ كرد [1] ، چنانكه قبلا اشاره شد، و گذشته از محدثین


شیعه علمای اهل سنت نیز به سندهای مختلف آن را از انس بن مالك و عبدالله بن مسعود و جابر و دیگران نقل كرده اند كه متن یكی از آنها كه از انس بن مالك نقل شده چنین است كه گوید: پیغمبر را حالت وحی عارض شد و چون آن حالت بر طرف شد فرمود:

«امرنی ربی ان ازوج فاطمه من علی»

(پروردگار من مرا مامور كرد تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم.)

و به دنبال آن گوید:

«خدای تعالی بر تو سلام می رساند و می گوید: من فاطمه دخترت را در آسمانها به ازدواج علی بن ابیطالب درآوردم و تو نیز در زمین این كار را انجام ده... [2] ).


[1] بحارالانوار، ج 43، صص 93 و 118.

[2] نقل از رشفه الصاوي، ص 7، (ط. مصر) و هر كه خواهد از ساير احاديث بسياري كه از طريق اهل سنت در اين باره رسيده است مطلع گردد به احقاق الحق، ج 6، صص 623- 592 مراجعه كند.